کیش - قسمت اول

از مدتها قبل قرار بود که برنامه غواصی ای داشته باشیم ولی هر بار به دلایلی این برنامه به تعویق می افتاد.سرانجام آقا سیامک به من خبر داد که یک گروه غواصی برای چند غوص به کیش می روند و من هم همراهشان به کیش رفتم.این گروه شامل چند غواص عکاس و حرفه ای بود.برنامه در سه روز و شامل شش غوص بود که متاسفانه به علت خراب بودن هوا و دریا تنها دو غوص در شب زده شد ...
اولین غوص در شب :
تمام روز اول هوا بادی بود و دریا هم گل آلود و تیره و برای همین اصلا نتونستیم در اون روز غواصی کنیم.عصر همان روزبا محمد در هتل بودیم که آقا سیامک زنگ زد که به پلاژ برویم و آماده بشیم.هوا درحال تاریک شدن بود که به پلاژ رسیدیم.دریا آرام شده بود و ستاره ها در حال درخشیدن بودند.جمعیت ما بیش از ده نفر میشد.با ماشین به ساحل مورد نظر رفتیم که با نام پلاژ خارجی ها معروف بود.قایق کلوپ، در رو به روی پلاژ و در سایت معروف به بیگ کرال لنگر انداخت.عمق این سایت در حدود
شش متر می باشد و دارای سواحل مرجانی و ماهی های گوناگون می باشد.
افراد مشخص شدند و در سه گروه تقسیم شدیم.من در گروه آقا سیامک ، آخرین گروه قرارگرفتم.گروهها به ترتیب وارد آب شدند و به طرف قایق که در فاصله ای نسبتا دور از ساحل لنگر انداخته بود، غواصی کردند.گروه ما که در مجموع سه نفر بودیم وارد آب شد...
اولین چیزی که توجه ی منو به خودش جلب کرد نوری بود که به صورت جرقه در اطرافم می درخشید.این نور از فیتوپلانکتن ها ایجاد می شد که به صورت نوری فسفری رنگ بود.نور چراغ قوه ام اطراف را روشن می کرد.کف دریا ماسه ای بود و فعلا خبری از مرجانها نبود.به تدریج آنها را دیدیم.مرجانها و طوطیا ها و ماهی ها.کم کم در سکوت گم می شدم. سکوت و تاریکی و زیبایی و عمق آب.فشاری که آب به تو وارد می کند.صدای نفس کشیدنهایت.نور چراغ قوه ای که تنها چند متر را روشن می کند.حرکت می کردیم و لذت می بردیم.کمی جلوتر نوری دیدیم و بعد نورهای بیشتری و بعد نور فلاش دروبین.جلوتر که رفتیم دیدیم که افراد دو گروه در کنار هم جمع شده اند و اسماعیل با دوربین مجهزش در حال گرفتن عکسهای متعددی از یک فرشته ماهی بود.مدتی بعد آقا سیامک اشاره داد که به سطح آب بریم و ما به روی آب برگشتیم.
در کنار قایق سر از آب در آوردیم.سیامک دوربینش را از قایق گرفت و من هم در این مدت به نور چراغ قوه
غواصانی که در آب بودند خیره بودم و گاهگاهی هم نور فلاش دوربین از درون آب بیرون می آمد.حالت تهوع داشتم.اما به تدریج از بین رفت.دوباره به درون آب رفتیم.این بار در اطراف سنگها و مرجانها گشتیم و ماهی هایی که در آنها شنا می کردند را می دیدیم و عکس برداری می کردیم.دو فرشته ماهی درلای سنگها بودند.آن طرف تر یک طوطی ماهی ایستاده بود و با کمال خوشرویی اجازه داد چند تایی عکس بااو بگیریم.
هوای تانکم که به رزرو رسید به آقا سیامک اشاره دادم و کار غواصی آن شب ما به اتمام رسید.دوباره درکنار قایق از آب بیرون آمدیم.به پشت روی آب دراز کشیدیم و تا ساحل فین زدیم.آسمان را نگاه می کردم و ستاره ها را که ابرها جلوی آنها را می گرفتند.ماشین ها در ساحل منتظر ما بودند.مدت غواصی 65 دقیقه.عمق آب 6 متر



مرجانها


فرشته ماهی


من و طوطی ماهی


گروه ما