دو ماه پیش رفته بودم شمال مرخصی سالیانه و دیدار خانواده.
پاییز و برگ ریزان باعث شد که جرقه ای در سرم بزنه که یه تلاشی برای یافتن دهانه صخره ای غار شتر بکنم.این اسم را خودمان می گوییم.دلیل این نامگذاری هم به خاطر شکل صخره اطراف دهانه غار است که مانند شتری با سری برگشته. حدود شش سال بود که این دهانه را گم کرده بودم.اولین علاقه من به کوه و غار نوردی از دوازده سال پیش که بچه ای بیش نبودم با دیدن این غار و وضع قرار گرفتن آن در صخره شروع شد.شش سال پیش که تا پای کوه رفتیم هر چه گشتیم دهانه غار را از دور تشخیص ندادیم و تلاشهای بعدی ما هم بی نتیجه ماند.بگذارید توضیحاتی در مورد این غار بدم...
در حد فاصل بین شهسوار و چالوس در شمال ایران در شهر متل قو (سلمانشهر) دهستان اسبچین قرار گرفته که با پل قوسی اش مشهور است.پس از وارد شدن به جاده آسفالت شده دهستان که از میان مزارع برنج و باغهای مرکبات و منازل مسکونی می گذرد به استخر اسبچین می رسیم.پس از گذر از این استخر که کاربرد آن پرورش ماهی و آبیاری مزارع است به چهارراهی رسیده و در ادامه مسیر در به طرف جلو به پای کوه مورد نظر خواهیم رسید.این کوه همانند کوههای شمال پوشیده از درخت می باشد و تنها تنوع در میان درختان صخره ها (سنگها) یی است که با ابهت تمام در میان این درختان قرار گرفته اند.در میان این درختان و سنگها متوجه می شویم که طبیعت با دست هنرمندش باز شاهکاری کرده است.شکل شتر با اندکی دقت مشخص است.البته در بهار و تابستان به علت سرسبزی درختان و رویش گیاهان و پیچکها مکان بیشتر سنگها نا مشخص است.شکل شتر هم نا مشخص حتی گم می باشد.بیشتر به علت پیچکهایی که از بالا تمامی سطح سنگ را می پوشانند.غار برای بیشتر اهالی نا آشنا است.دهانه غار در میان سنگها قرار گرفته.طی بررسی اولیه من بهترین راه ورود به غار از بالا با ایجاد کارگاه و فرود می باشد.با نگاه اول به نظر می رسد که از پایین دسترسی به دهانه غار خیلی آسان است. اما در حقیقت رویش گیاهان در روی سنگها باعث فریب می شوند...
وقتی در شمال بودم متوجه شدم که برگریزان و خزان باعث شده که به اصطلاح کوه و جنگل تا حدودی لخت شوند و این می تونست کمکی برای ما باشه تا شاید دهانه را پیدا و برای کارهای بعدی آماده شویم.دریک بررسی مقدماتی با ایمان-خواهر زده ام- در کمال ناباوری دهانه غار را از دور تشخیص دادیم.من چند تایی عکس گرفتم و با دوربین شکاری کمی منطقه را مورد بررسی قرار دادم.تصمیم گرفتیم تا در چند روز آینده به کوه برای گرد آوری اطلاعات برویم...
... قرار بود روز جمعه به کوه بریم.ایمان دانشگاه کلاس داشت و من منتظر موندم تا بیاید.حدود ساعت سه بود که حرکت کردیم.تا غروب خورسید سه ساعت وقت داشتیم.با کوله های برزنتی و مجهز به دوربین عکاسی و شکاری و لوازمات مورد نیاز عازم منطقه شدیم.هواملایم و عالی بود.دونفری با تجهیزات سبک وارد جنگل شدیم.نمی دونم که دوستان در کوههای بکر شمال رفته اند یا نه؟بیشتر جنگل پیمایی است.من شخصا از جنگل پیمایی و جنگل نوردی خوشم می آید.وقتی تو جنگل رفتی خودت هم میشی بخشی از جنگل .عبور از لای تیغ ها - جویبارها و رودخانه ها – گل و لای و بالا و پایین رفتها همه قشنگن...
از پای کوه تا سنگها حدود 45 دقیقه راه است.البته بیشتر وقت بخاطر عبور از میان موانع جنگلی است...
از میان درختان رد می شدم.ایمان پشت سرم حرکت می کرد.خورشید هنوز غروب نکرده بود اما در این جنگل – جنگل تیره – روشنایی کم تر و کم تر می شد.بعضی از قسمتها زمین خیلی لیز بود.به صداهای اطراف خود گوش می کردم تا شاید حیوان وحشی مثل خوک و گراز که در آنجا زیاد هستند به ما نزدیک و حمله ور نشوند...آخر های راه بود که نفسم خودم هم به علت هوای شرجی بریده بود که به ایمان نگاه کردم.مضحک ترین صحنه ای که در عمرم دیده بودم را مشاهده کردم...ایمان خسته و چهار دست و پا در حال بالا آمدن بود.بعد وقتی بهش گفتم که بابا تو فوتبالیست هستی و این چه وضعی است دلایل زیادی آورد...
دیدن رنگ گچی و شیری رنگ سنگها از لای درختان به ما این نوید را می داد که به انتهای راه رسیده ایم.در اینجا ما به دنبال نشانه های غار شتر بودیم.انبوه درختان و تاریکی هوا و طرز قرار گرفتن سنگها همه باعث عواملی شد که نتوانیم شکل شتر مانند سنگ و صخره را تشخیص بدهیم.تصمیم گرفتم که به طرف چپ تراورس کنیم.در کنار سنگها آرام حرکت می کردیم. در جایی توقف کوتاهی کردیم و من به طرف بالا خیره شدم.تنها چیزی که قابل مشاهده بود علفها و پیچکهایی بود که تمامی سطح سنگها را پوشانده و در فواصل متفاوت قسمتی از سنگ بیرون بود تا به ما بگوید این قسمت هم صخره ای است.مقداری راه رفتیم.در کمال ناباوری به منطقه ای رسیدیم که سنگها تمام شده بودند و چیزی جز درخت و جنگل نبود.به این مسئله پی بردم که همان جایی که توقف کرده بودیم به احتمال در زیر سنگ شتر و دهانه غار شتر بوده.
به علت تاریک شدن هوا و نداشتن تجهیزات تصمیم به بازگشت کردیم. مسیر بازگشت یک مسیر پرشیب و پر از دره بود. سریع راه گلی و پر شیب بازگشت را طی کردیم.تا از کوه و جنگل بیرون بیاییم چند باری زمین خوردیم که کلی به هم خندیدیم...
مسیر تقریبی دوازده – سیزده کیلومتری تا منزل را پیاده و در یک جاده پر خاطره پیاده طی کردیم...
چند نکته :
- در جنگل نوردی همیشه مجهز به تجهیزات جنگل پیمایی باشید.داشتن کوله برزنتی و لباسی هم مشابه آن – چوب دستی از لازمات است.
- کار شناسایی کامل در مورد این غار و مسیر دسترسی به دهانه آن به مرخصی بعدی و بهترین فرصت – یعنی زمستان - که رویش گیاهان و پوشش جنگلی صفر است موکول شد.
- من یک گزارش ساده انگلیسی از بررسی مان در این یاهو گروپ ارسال کردم.
من و ایمان
۲ نظر:
سلام و خسته نباشید ... من یک سوالی داشتم : میخواستم بدونم چرا در جنگل نوردی باید کوله برزنتی و لباس مشابه به همراه داشت. قبلا از پاسخگویی شما متشکرم.
راستی ببخشید فراموش کردم آدرسم بدم : http://abbas376.persianblog.com & abbas376@yahoo.com در خصوص سوال داشتن کوله برزنتی و ...در جنگل نوردی
ارسال یک نظر