صبح جمعه با محمد قرار غار يخ مراد را گذاشته بودم.فقط من و محمد و بجز ما كس ديگري نبود كه به قول معروف شرايط مهيا باشه كه بتونه با ما بيايد.گرچه در كارهاي غار نوردي اين تعداد كم است ولي خوب ، كس ديگري نبود.
هوا بسيار خوب و شاداب بود و مسير چهار كيلومتري دهانه غار تا راه آسفالت كرج- چالوس را طي مي كرديم.در ابتداي جاده خاكي بود كه به چند تا از بچه هاي كرج رسيديم كه آنها هم براي ديدن غار يخ مراد مي رفتند و اتفاقا از دوستان محمد بودند.
در اينجا ما همگي 9 نفر شديم و من و محمد كه تا الان در اين فكر بوديم كه دو نفري چگونه غارنوردي داشته باشيم با ديدن اين جمعيت به اين فكر افتاديم كه كمي جمعيت ما زياد شده و ...
خلاصه حركت كرديم و به ادامه مسير پرداختيم.يكي از دوستان كرجي گفت كه يك تور كه احتمالا براي ديدن غار در حركت بوده اند ، ديده.
همينطور كه حركت مي كرديم در كمال تعجب يك ميني بوس را ديديم كه از كنار ما گذشت.چند لحظه بعد دومي و سومي و چهارمي هم گذشت!چهار – پنج تايي هم ماشين سواري هم اومد و رفت.
زيردهانه غار، كنار رودخانه كه رسيديم شوكه شده بوديم.جمعيتي بي نظم و در دسته هاي چند تايي به طرف دهانه غار ميرفتند.من و محمد جدا از بقيه در كنار رودخانه آماده شديم و به طرف دهانه غار رفتيم.آخ كه از داخل غار و شلوغي اون چيزي نمي تونم بگم كه اگه بگم فكر نكنم اون چيزي كه ما ديديم بتونه توصيف كنه.در بعضي جاها بايد يك توقفي مي كرديم تا جمعيت دونه دونه از يك مسير عبور كنند و نوبت ما برسه.يا اينكه از كنار جمعيت رد بشيم و ناخداگاه به اونها تنه نزنيم.اول به طرف تالار پنگوئن رفتيم و چند دقيقه اي در انجا تنها با غار بويم تا اينكه جمعيتي به اون قسمت اومد و ما تصميم گرفتيم به طرف تالار اصلي غار بريم.دوباره توقف و تنه و انتظار و صدا و شلوغي شروع شد.نزديكي هاي تالار اصلي راه بسته شد.يك جمعيتي در غار ديديم كه به قول خودم توي غارماموت اين جمعيت ديده نميشه.تنها كاري كه ميشد انجام داد برگشتن بود كه اونهم بدون عوارض خاص شلوغي نميشد.
نزديك دهانه غار محمد نظر داد كه از گربه رو ديدن كنيم.خلاصه تا اينكه منتظر بمونيم دوستان كرجي گربه رو را ترك كنند و نوبت ما برسه جمعيت داخل غار هم خالي شد و سكوت همه جا رو گرفت.فكر مي كنم اين قسمت بود كه به ما خيلي چسبيد.سكوت و تنهايي كه فقط ما دونفر در آن بوديم خيلي زيبا بود.تا انتهاي مسير رفتيم و در آنجا مدتي چراغهايمان را خاموش كرديم و از سكوت و تاريكي غار لذت برديم ...
وقتي از گربه رو بيرون آمديم تصميم به بازگشت به داخل غار را داشتيم اما زمان زيادي نداشتيم ، پس به ناچار از غار خارج شديم...
متاسفانه در اين غارنوردي دوربينم كارنكرد و تمامي عكسها از محمد مي باشد.
با آماري ذهني كه گرفتم چيزي حدود 70 نفر در غار بودند.
براي ديدن غارهاي مشهوري مثل يخ مراد بهتر است به قول محمد در روزهاي وسط هفته باشه تا اين چنين شلوغ نباشه.
در قسمتهايي از غار ديوارهايي از چوب و چوب پنبه و گچ ساخته اند كه محيط غار را كثيف و زشت و خراب كرده و معلوم نيست براي چه كاري است.
از آنجايي كه غار يخ مراد يك غار شناخته شده است از توضيحات اضافه خودداري كردم.
هوا بسيار خوب و شاداب بود و مسير چهار كيلومتري دهانه غار تا راه آسفالت كرج- چالوس را طي مي كرديم.در ابتداي جاده خاكي بود كه به چند تا از بچه هاي كرج رسيديم كه آنها هم براي ديدن غار يخ مراد مي رفتند و اتفاقا از دوستان محمد بودند.
در اينجا ما همگي 9 نفر شديم و من و محمد كه تا الان در اين فكر بوديم كه دو نفري چگونه غارنوردي داشته باشيم با ديدن اين جمعيت به اين فكر افتاديم كه كمي جمعيت ما زياد شده و ...
خلاصه حركت كرديم و به ادامه مسير پرداختيم.يكي از دوستان كرجي گفت كه يك تور كه احتمالا براي ديدن غار در حركت بوده اند ، ديده.
همينطور كه حركت مي كرديم در كمال تعجب يك ميني بوس را ديديم كه از كنار ما گذشت.چند لحظه بعد دومي و سومي و چهارمي هم گذشت!چهار – پنج تايي هم ماشين سواري هم اومد و رفت.
زيردهانه غار، كنار رودخانه كه رسيديم شوكه شده بوديم.جمعيتي بي نظم و در دسته هاي چند تايي به طرف دهانه غار ميرفتند.من و محمد جدا از بقيه در كنار رودخانه آماده شديم و به طرف دهانه غار رفتيم.آخ كه از داخل غار و شلوغي اون چيزي نمي تونم بگم كه اگه بگم فكر نكنم اون چيزي كه ما ديديم بتونه توصيف كنه.در بعضي جاها بايد يك توقفي مي كرديم تا جمعيت دونه دونه از يك مسير عبور كنند و نوبت ما برسه.يا اينكه از كنار جمعيت رد بشيم و ناخداگاه به اونها تنه نزنيم.اول به طرف تالار پنگوئن رفتيم و چند دقيقه اي در انجا تنها با غار بويم تا اينكه جمعيتي به اون قسمت اومد و ما تصميم گرفتيم به طرف تالار اصلي غار بريم.دوباره توقف و تنه و انتظار و صدا و شلوغي شروع شد.نزديكي هاي تالار اصلي راه بسته شد.يك جمعيتي در غار ديديم كه به قول خودم توي غارماموت اين جمعيت ديده نميشه.تنها كاري كه ميشد انجام داد برگشتن بود كه اونهم بدون عوارض خاص شلوغي نميشد.
نزديك دهانه غار محمد نظر داد كه از گربه رو ديدن كنيم.خلاصه تا اينكه منتظر بمونيم دوستان كرجي گربه رو را ترك كنند و نوبت ما برسه جمعيت داخل غار هم خالي شد و سكوت همه جا رو گرفت.فكر مي كنم اين قسمت بود كه به ما خيلي چسبيد.سكوت و تنهايي كه فقط ما دونفر در آن بوديم خيلي زيبا بود.تا انتهاي مسير رفتيم و در آنجا مدتي چراغهايمان را خاموش كرديم و از سكوت و تاريكي غار لذت برديم ...
وقتي از گربه رو بيرون آمديم تصميم به بازگشت به داخل غار را داشتيم اما زمان زيادي نداشتيم ، پس به ناچار از غار خارج شديم...
متاسفانه در اين غارنوردي دوربينم كارنكرد و تمامي عكسها از محمد مي باشد.
با آماري ذهني كه گرفتم چيزي حدود 70 نفر در غار بودند.
براي ديدن غارهاي مشهوري مثل يخ مراد بهتر است به قول محمد در روزهاي وسط هفته باشه تا اين چنين شلوغ نباشه.
در قسمتهايي از غار ديوارهايي از چوب و چوب پنبه و گچ ساخته اند كه محيط غار را كثيف و زشت و خراب كرده و معلوم نيست براي چه كاري است.
از آنجايي كه غار يخ مراد يك غار شناخته شده است از توضيحات اضافه خودداري كردم.
دست زيباي طبيعت زيبايي مي آفريند
ازدحام درون غار
من و محمد پس از غارنوردي در جلوي دهانه غار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر