Cavediving

بيست غوص در يك هفته زديم.گرچه فشار كار زياد و تا حدي خسته كننده بود اما بسيار متنوع و زيبا بود.جداي غوص هاي آموزشي و تمريني،غوص هاي نيمه عميق و شبانه هم زديم و از اين لحاظ نيز داراي تنوع بود.غوص شبانه اي كه به صورت مستقل زديم بسيار زيبا بود و البته نبرد خنده دار مهدي با خرچنگ دريايي هم بر زيبايي آن شب افزود.از اينها گذشته دو كار مهم ديگر انجام شد كه براي كامل كردن آنها نياز به غوص هاي بعدي در آينده مي باشد.اولين آنها در هنگام بررسي با مسعود در زيرآب بود كه توانستيم شواهدي از آثار گذشتگان در كنار يكي از جزاير نزديك به قشم را پيدا كنيم.گرچه در اين مورد اندكي شك داشتم اما با پيدا كردن تكه هاي سفال ترديدها از بين رفت.متاسفانه دوربين به علت آماده نبودن كيس، همراهم نبود و در اين غوص و غوص هاي بعدي نتوانستم تصاويري تهيه كنم.آثار و شواهد را بدون دستكاري در زيرآب باقي گذاشتيم تا براي برنامه بعدي از آنها ديدن و بررسي كامل تري انجام دهيم.دومين دستاورد كه به نظر خودم بهترين و قشنگترين آنها بود مربوط به غارهاي آبي جزيره هنگام بود.در طول مدتي كه در اطراف جزيره "هنگام" غواصي مي كرديم در محلي كه استخر مي گفتيم غارهاي كوچك و بزرگي را ديديم كه در اطراف پراكنده بودند.طول اين غارها زياد نبودند و در بخشي از آنها آب وجود داشت كه البته براي ديدن آنها مشكلي ايجاد نمي كرد.من و مهدي در زمانهايي كه وقت آزاد داشتيم از آنها ديدن مي كرديم و درست به ياد دارم كه براي ديدن يكي از آنها در تاريكي شب به جستجو پرداختيم.اما مهمترين آنها غاري بود كه صابر به ما گفت و ديدن آن نياز به لوازم غواصي بود.(يك بار مهدي بدون تانك هوا به سختي و تلاش تا دهانه غار پيش رفت)سرانجام در يكي از غوص ها با مسعود و راهنمايي صابر تا دهانه غار و سپس در درون آن رفتم.دهانه غار بزرگ و به صورت قيفي شكل كوچك ميشد كه در انتها به يك دهليز بسته ميرسيد.در دهانه غار ايستاديم و به نوبت وارد شديم.ابتدا من وارد شدم و به صورت چسبيده به كف از حفره تنگي گذشتم.خيلي آرام در آن حفره پيش رفتم.سنگهاي تيز اطراف خطري جدي بشمار ميرفتند كه امكان صدمه زدن به لوازمات غواصي را داشتند.تجمعي از ماهي هاي سياه رنگ كوچكي كه تا آن روز نديده بودم را در آن جا مشاهده كردم كه از زير دست و پايم پراكنده ميشدند.به انتها رسيدم و به علت تنگ بودن به سختي تغيير موقعيت دادم و برگشتم.در دهانه غار دوستان در انتظار بودند و بعد آنها وارد غار آبي شدند.در خلال همان غوص اطراف دهانه را بررسي كردم و لزوم وجود دوربينم را در آن غار منحصر به فرد احساس كردم.هنگامي كه به روي آب و قايق برگشتيم،با مسعود درباره غارنوردي آن غوص كلي صحبت كرديم.متاسفانه مهدي كه از قبل قرار بود با هم در آن غار غواصي كنيم،در گروهي ديگر بود و امكان غواصي با هم برايمان مهيا نشد كه البته اين شرايط تا آخرين غوص پا برجا بود و برنامه ي تحقيق و بررسي و مستندسازي از غارهاي فوق و همچنين آثار باستاني يافت شده،به آينده موكول شد.


با مهدي براي غوص ساحل به دريا قطب نما ميزنم

مسعود و مهدي به محل تقريبي غارآبي اشاره مي كنند

با مسعود آماده غواصي مي شوم

قبل از غوص بيستم.از راست به چپ:مهدي-سيامك-طاهر و پشت سر مسعود. تعدادي از غارهاي آبي در انتها مشخص ميباشند