بیش از 5 سال پیش بود که با فرشید مجموعه تحقیقات باستان شناسی را شروع کرده بودیم.به طور کلی هر آثار و بقایای باستانی که در اطراف پراکنده بودند را مورد بررسی قرار دادیم. خیلی از آثار در میان جنگل و در قسمتهایی قرار گرفته بودند که یافتن آنها را واقعا دشوار ساخته بود و هیچگاه آنها را پیدا نکردیم. آن زمان به خاطر مشکلاتی که وجود داشت نتوانستیم به طرف مازی گاسر برویم. آن روز وقتی که در کنار کلبه چوبی ییلاقی ماشین ها را متوقف کردیم باورم نمیشد که چطوری به اینجا رسیده ام...
در هوایی صاف و خنک که مخصوص ییلاق است با بوی پونه های کوهی و شکوفه ها ، آقا فیروز که بعدها راهنمای ما شد ، در کنار کلبه ایستاده بود و از ما پذیرایی می کرد. هنگام صحبت از آقا فیروز در مورد قبرها پرسیدم و اظهار داشت که تعداد آنها زیاد و در اطراف پراکنده اند و برای دیدن آنها باید مسافتی را در جنگل و دامنه کوهها پیاده روی کنیم.هنگامی که شوق من را دید و اینکه آیا می توانم آنها را ببینم جواب داد که با هم می رویم و آنها را می بینیم. پیش از حرکت در کلبه چای هیزمی با نان محلی خوردیم. من و ایمان همراه آقا فیروز به راه افتادیم ...
از میان دامنه ها و زمینهایی که پوشیده از چمن و گلهای مختلف بود گذشتیم و پیش می رفتیم. گرچه در ابتدا درختان و بوته ها اندک بودند اما کم کم بر حجم آنها افزوده میشد.در طول مسیر صحبت از آثار باستانی و طبیعت اطراف بود.آقا فیروز فردی است که از کودکی در آنجا بزرگ شده و تمامی مناطق را به خوبی بلد بود و مسیر را طی می کرد. در طول مسیر به کند و کاوهای گنج جویان بر می خوردیم. در کنار گودال کوچکی ایستادیم و هنگامی که آقا فیروز تکه هایی از جوش کوره را به من نشان داد این را به خوبی درک کردم که وی بسیار دقیق و راست است.جوش کوره در حقیقت تفاله های کوره های ذوب فلز است و نشان دهنده وجود کوره ذوب فلز در آن محل است.دوباره حرکت می کنیم و این بار قبری که توسط حفاران آشفته شده. از میان دره های کوچک و جویهای آب گذشتیم. هوایی که به تدریج گرم میشد و عبور از میان جنگلی که به انبوه شدن می رفت. آقا فیروز در طول مسیر هر جا که آثار و بازمانده ای وجود داشت را به ما نشان می داد. گاهی در جنگل به سطح صافی می رسیدیم که به نظر می آمد در گذشته تاسیساتی در آنجا بوده و گاهی به سنگ چین هایی که گویا در زمانی قبری بوده ..
از دره ای رد شدیم و از دامنه کوه شروع به بالا رفتن کردیم.کم کم جنگل برهنه و از حجم درختان کاسته میشد .در جایی که زمین تقریبا برهنه ای وجود داشت آقا فیروز به تکه های سفال اشاره کرد و کمی جلوتر به سنگچین قبرها اشاره کرد.تعدادی از آنها هنوز قابل تشخیص بودند و خیلی از آنها در زیر خاک و درختچه ها و بوته ها پنهان شده بودند. اینجا به راستی یکی از همان قبرستانی بود که مدتها مایل به دیدن آنجا بودم.قبرها به صورت سنگچین و بدون هیچ نوشته ای بود.طبق گفته های آقا فیروز تعداد بیشتری از این قبرها – که بعضی بزرگتر از حد معمول هستند – در بخشهای دیگر مازی گاسر وجوددارند.هنگام بازگشت از مسیر دیگری برگشتیم و آقا فیروز از فاصله دور به بقایای قلعه ای اشاره کرد ...
جوش های کوره
قبری که توسط حفاران آشفته شده
در جنگل در جستجوی قبرها
آقا فیروز به باقیمانده سنگ چینهای قبری اشاره می کند